۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۴, شنبه

مامان راک متالیکای خودم


املوز بچه های کلاس مامانیم واسه مامانیم گل وعلوسک و اسپلی اینا کادو آولده بودن .
مامانیم خیلی خوشحال شد .
بعد از ظهلشم با خاله توپولیم که یه سال از مامانم کوچولوتله لفتن ششم بهمن.
مامانم راک . خاله ام رپره .
خالم این هوا زنجیلو پلاکو اینا گردنش اونم رو مانتوش .
مامانمم این هوا موهای چتلی میزنه . صولت سفید و نانازیشو ملیح تر میکنه.




مامانیم امشب ساعت 11:30 اینا رو تختش دراز کشیده بودو منم رو به شکم روش دراز کشیده بودم و به چشمهای سیاهو خواب آلودش نگاه میکلدم .
خاله تپولیم داشت سنتور می نواخت . آهنگ حمیرا رو میزد .
مامانم مثل این بلق گلفته ها یهویی از جاش پلید بالا و شروع کلد به خوندن .
مامان بزلگم اومد تو اتاق و اینا هی به مامانم نگاه میکلد .
مامانمم با حرکات راک و صدای کلاسیک ادای حمیرا رو در می آولد .
من زدم زیل خنده . مامانم خیلی متفاوت . اون با همه دخملها می فلقه .
کاشکی منو میدید که چقدل خوشحال و شاد و خندانم.
چقدل دلتنگشم .
چقدل خوشحالم که مامانم امشب گلیه نکلد .
چقدل من لبخندهای شیرین روی لبهای گوشت آلوی قلمزش لو دوست دالم .
چقدل دوست دالم یه بالم که شدهمنو حسم کنه، موهامو ناز کنه .
یه بالم که شده به من بفکله .
به بابای نیومده ام بفکله .
همش تقصیل بابام زودی نمیاد مامان لو پیدا کنه ومامانم لو بگیله و اینا که منم زودی سل و کلم پیدا شه .
اشکال نداله ، میدونم که بابامم داله دنبالت میگرده و اینا .
خدا کنه بابایم همونی باشه که تو میخوای مامان بیخیال بی فکلم .
یه جنتلمن لوشن فکل .
با وجود همچین بابایی هم می تلسم سلم کلاه بزالن .
میتلسم نزالن به دنیا بیام .
ترورشون میکنم .
با بای .