۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۶, دوشنبه

نگاه مامان به من

مثل همیشه لوش خوابیده بودمو به چشمهای سیاهش نگاه میکلدم .
تکون تندی خولدو از خواب پلیدو چشماشو سلیع باز کلد .
به خاله توپولیم که خواب بود نگاهی کلدو آهی سلد سر دادو بعدشم به من خیله شد .
یه لحظه حس کلدم میتونه منو ببینه .
شوکه شدم نمیدونستم چیکال کنم .
از تلس زیاد بهش لبخند زدم .
به آلومی از لوش بلند شدمو ازش فاصله گلفتم .
نگاهشو از لوم بلداشتو تو فکل رفت .
بعد از چند ثانیه با دست لاغل وکشیده اش ، پلده پنجله کنال تختش لو کنال زد.
میدونستم دوباله مثل همیشه نول شدید خولشید خانم چشمهاشو اذیت میکنه .
لفتمو وایسادم جلوی پنجله که نول به چشمهای قشنگش نزنه .
ولی نه ... من بازم نتونستم جلوی شیطونیای خولشید خانم لو بگیلم .
چشمهای نانازش لو فولی بست ، نمیتونست خوب ببینه.
دیگه اینبار بیشتر از همیشه حس کلدم که بدلد نخولم .
چشمهاشو بست و بعد از چند ثانیه به ساعت دیوالی نگاهی انداخت .
ساعت 7:30 صبح بود. گوشیشو بل داشت و شلوع کلد به چک کلدنش. خبلی از پیغامو میس کال اینا نبود .
مامان تو ابهام بود . چشمهاشو بست . آلوم آلوم خوابش بولد .
جلو لفتمو سلمو لوی سینه اش گذاشتمو به شدای طپش قلبش گوش دادم . تا قبل ظهر دونه دونه شمردم شون .
شدای هل نبض مامان فلیادی از شکوت دختلانه اش بود .
دوباله شلوع کلدم به فکل کلدن لاجع به آینده مون .
به اینکه مامانیم یه لوز منو بغلم کنه و منو دوشتم داشته باشه.

به اینکه ناخنهامو مشل ناخن های خوشکل خودش لاک بزنه .
به اینکه بابا واشه پکنیک مالو ببله کنال دلیا ودوتایی دشت منو بگیلنو اونجاها قدم بزنیم .
بابایی پس کجایی؟؟؟
مامانیم ساعت 11 اینا از خواب بیدال شد . بازم گوشیشو چک کلد .
گوشیشو لو زمین پلت کلد وبا عشبانیت از اون واژه ناشایست همیشگیش استفاده کلد . خیلی دلم بلاش شوخت.
پتولو از لوش زد کنالو از لو تخت بلند شد، انگال نه انگال سلمو لو سینه اش گذاشته بودم و دل واسش میسوزوندم ... مثل همیشه من موندمو متکا و پتو ...
به طلف دستشویی لفط که دستو صولتشو بشوله . منم دنبالش رفتم .

تو هال بلگشت طلفمو بهم خیله شد .
خیلی تلسیدم ،یه لحظه حس کلدم متوجه من شده .
ولی این بال با خودم گفتم تا کی باید تلسید ،سل جام موندمو خدا خدا میکلدم که منو ببینه .
دمپایشو از پاش دل آولدو اومد طلفم .
خم شدو به پام خیله شدو یهو یه دونه زد لو پام ...
یه سوسک کوچولوی بی آزارو بی گناهو زیر ضربه دمپایی له کلد...
اینم از شانس بد من...
بعدشم داد زدو گفت اینم از کاخ سفید من ... تا کی من باید صدای پای این سوسکارو تحمل کنم ...

مای گاددددددددددددددددددددددددددددددددددددد